مرد مفرد

دغدغه‌های یک بسیجی واقعی

مرد مفرد

دغدغه‌های یک بسیجی واقعی

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جامعه ایران» ثبت شده است

من آدم بدبین؛ همه خوب. اسمی هم نیاوردم؛ عکس را هم مخدوش کرده‌ام که معلوم نباشد مال کدام عزیز از دنیای هنر است!
هنرمند گرامی عزیز از یک طرف می‌گوید: من عااااااااااشق حسینم!

#با_حسین_حرف_بزن

و از طرف دیگر وقتی جستجویی می‌کنی، به تصاویری برمی‌خوری که... .
  • مرد مُفرد
یکی از دوستان وبلاگ‌نویس فرمودند که طلبگی کردن از نظر بندۀ حقیر به چه معناست؟
اول خواستم کلی توضیحات بدهم اما دیدم مخاطب حوصله و فرصت زیادی ندارد و می‌خواهد عصارۀ مطلب را بخواند.
از طرف دیگر باید تا می‌شود، خلاصه و مفید گفت و از اضافه‌گویی خودداری کرد.

منظور من از بیان اینکه "طلبه باید طلبگی کند." این بود و هست که یک طلبه نباید در مسیرهایی که معنویتش را آسیب می‌زند، حرکت کند و یا حتی به آن نزدیک شود.
لباس طلبگی خیلی خیلی لباس مقدسی است و متأسفانه امروزه در بین توده‌های مردم به اعتقاد بنده، آن جایگاه سال‌های دور را ندارد؛ منظورم از سال‌های دور، زمان‌های قاجاریه و قبل از انقلاب است که جایگاه طلبه و روحانی با امروز بسیار متفاوت بود.
این به هیچ وجه از ضعف جمهوری اسلامی ایران و یا دین نیست؛ به هیچ عنوان! بلکه ضعف و کاستی‌های افرادی است که در لباس طلبگی بودند و هستند که برخیشان به اعتقاد من نباید اصلاً نزدیک طلبگی می‌شدند!

طلبگی یعنی

طلبه باید طوری باشد که دافعه نداشته باشد.
طلبگی کردن به اعتقاد من یعنی اینکه یک طلبه حرفی بزند و کاری کند که به دغدغه و درد مردم امروز پاسخ بدهد و زخمی را التیام دهد؛
وگرنه حرف زدن را که همه بلد هستند!
احکام دین گفتن خیلی هم عالیست، اما نباید در تریبون و منبرهای عمومی قابل توجه و حتی هیأت‌های کوچک، یک طلبه بیاید مسألۀ شرعی بگوید که مثلاً خون داخل لثه اگر در هنگام نماز قورت داده شود، حکم نماز چیست! طلبه نباید واجبات را فراموش و به مستحبات بپردازد.

آسیب بزرگ طلبگی امروز، "حرف زدن صرف" است که مسأله‌ای را حل نمی‌کند و فقط باعث دوری و نااُمیدی بیشتر مردم علاقه‌مند به لباس روحانیت می‌گردد.
طلبه‌ها و روحانی‌های بزرگ تاریخ را ببینیم که چه کردند؟ چگونه زندگی نمودند و با چه وسیله و ابزاری، به دردهای مردم التیام بخشیدند؟

فکر می‌کنم در این همین حد کافی باشد.
شاید بعدها بازهم در این باره نوشتم.
  • مرد مُفرد
نمی‌دانم چی شد که سر از اینستاگرام بازیگران درآوردم و نیم ساعتی صفحات مختلف این هنرمندان را می‌دیدم.
حرف از مذهب و دین نمی‌زنم به دلایل بسیار! حکمی هم نمی‌دهم که به قول برخی نظرات: قضاوت نکنیم!
که این هم البته جای بحث داره.

وقتی این صفحات را می‌دیدم و به خصوص آدم‌هایی که با ولع به این چهره‌ها و پیکرها نگاه می‌کنند، در ذهنم این سؤال مطرح می‌شد که این تماشاچی‌ها از چه چیزی به وجد می‌آیند و با ولع دنبال چه هستند؟
برداشت و پاسخ با خود شما.

هنرمندان ایرانی و همسرانشان
  • مرد مُفرد
سؤالی برای استاد بزرگواری فرستادم که دوست داشتم شما هم به من همفکری بدهید:
  • مرد مُفرد
در باب انتقاد یکی از دوستان وبلاگ‌نویس به نوشتن مشکلات و نقد برخی‌ها:

دوست گرامی. من فلسفه نمی‌بافم و ساده و روان می‌نویسم.
اول اینکه اگر در جامعه‌ای امربه‌معروف رها بشه، آن جامعه نابود و هلاک است!
دوم این‌که این وقتی یک مطلب در موتورهای جستجو دارای محتوا شود، همین محتواها می‌شود خوراک و سوژۀ خبرنگاران و نویسندگان رسانه‌ها و جراید.
و این یعنی توسعه و رشد فکری، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و...خلاصه همه چیز جامعه.

خیلی از توضیحات دیگر را هم می‌توانم ارائه بدهم در رد فرمایش شما؛ اما به همین دو مورد بسنده می‌کنم؛
حال خود تصمیم بگیرید که راهکارتان چگونه است.
  • مرد مُفرد
دختر جوان هجده سالش هست؛ یا بیست سال؛ یا کمی بالا و پایین...! چه فرقی می‌کند؟ می‌آید در برنامۀ خنداننده‌شوی جناب رامبدخان جوان؛ هزار اداواطوار از خودش درمی‌آورد تا ببیند می‌تواند نمره و امتیازی از مردم بگیرد یا نه! می‌تواند خنده‌ای بر لب مردم بیاورد یا نه؟ تازه این مقابل صحنه هست. پشت این صحنه شاید یک مربی مرد هم باید ساعت‌ها با این دختر جوان کار بکند تا بتواند در آن چند لحظه، همه‌چیزش را بیرون بریزد! غصه ندارد این مسائل؟

  • مرد مُفرد
قدیم انقدر بستنی‌وفالوده و تهیۀ غذا وجود داشت؟
کتابفروشی‌هایمان یکی‌یکی یا از رونق می‌افتند و یا با تلخی تعطیل می‌شوند.
چقدر گناه کردن‌ها، زیرآب‌زدن‌ها، دروغ گفتن‌ها، سر دیگران کلاه گذاشتن‌ها و... به خاطر همین شکم‌پرستی اتفاق می‌افتد؟
  • مرد مُفرد
مرد مفرد

در دایره ٔ ملک تویی نقطه ٔ مفرد
ره نیست در این دایره همتا و قرین را

عاشق نوشتن هستم؛
یک بلاگفایی سابق!
با بیش از 20سال تجربه!!
اینجانی مکانی است که دغدغه‌هایم و آنچه را که احساس می‌کنم شاید برای دیگران مفید باشد، ماندگار می‌کنم.
از توجهتان متشکرم.