بازسازی زندگی پس از طلاق

به فکرم افتاده بودم که چهارمین کتابم را دربارۀ "بازسازی زندگی پس از طلاق" بنویسم، اما ظاهراً در اینترنت به اندازۀ کافی مطلب هست برای استفاده!

هدفم در نوشتن مطالب بعد از طلاق نه شخصی نوشتن است و نه نوشتن به هر قیمتی!

قضاوت مخاطبان در جای خود از جهاتی درست است و از جهاتی نادرست که شاید بارزترین دلیل آن این باشد که هیچ کدام از ما نمی‌توانیم جای دیگری باشیم و احساس و شرایط او را درک کنیم.

علاقه داشتم که در این وب سرگذشت طلاقم را بنویسم، اما تصور می‌کنم فوایدش آنقدر نباشد که مرا مجاب به پیمودن این مسیر نماید.

بازسازی زندگی بعد از طلاق، آنچنان آسان نیست و در عین حال نگاه هر مرد و زنی نسبت به طلاق، یک گزارۀ کاملاً منحصربه‌فرد است.

التماس دعا...

قضاوت با شما !

قضاوت با شما !

از لابلای نظراتِ یکی از پست‌ها

جول اوستین در دوران بعد از طلاق

پیامبر(ص) حدیثی دارند با این مضمون که: دانش را بجویید، حتی اگر در چین باشد.

نگاه من به مسائل دینی و زندگی همیشه مبتنی بر آموزه‌های اهل بیت(س) و پیامبر مهربانی‌هاست، اما گاهی اوقات برخی از این افراد غربی، حرف‌ها و محتواهایی را ارائه می‌کنند که دست کمی از مسائل دینی خودمان ندارند.

جول اُستین(Joel Osteen) یکی از این افراد است که یکی‌دوبار کلیپ‌هایش را دیدم و برایم جالب بود و به دلم نشست. به نظر من در دوران بعد از طلاق، یکی از راهکارهای مهم کنار آمدن با این واقعیت زندگی، تماشای ویدئوهای جول اُستین است.

آیا شما پیشنهادی بهتر و یا تکمیلی برای من(و همۀ افرادی که طلاق گرفتند.) در این خصوص دارید؟

طلاق من و روحانی روانشناس

وقت مشاوره از روحانی روانشناس گرفتم و حدود چهل دقیقه‌ای خلاصه از عقد و طلاقم را بیان کردم.

از قرص‌هایی که دکتر تجویز کرده پرسید و در نهایت برایم روی کاغذی نوشت:

- باورهای غیر منطقی الیس

- باورهای غیر عقلانی الیس

- راه های شادکامی در زندگی

- معنای زندگی از نظر فرانکل

- مهارت های دهگانه زندگی

- آمادگی‌های لازم قبل از ازدواج

- مهارت های لازم قبل از ازدواج

و اضافه کرد:

مطمئن هستم اگر این‌ها را بخوانید، دیگر نیازی نیست قرص بخورید.

حالا ما ماندیم که حرف حاج‌آقا را گوش کنیم و یا دکتر مشاور روانشناس را؟

ریز مکالمات همراه اول و... طلاق

پنج‌شنبه رفتم و ریز مکالمه‌ام را گرفتم تا شماره‌های جدید همسر سابق را به پدر بدهم.

پدر ول‌کن قضیه نیست و شاید هنوز باور نکرده این طلاق را.

می‌گوید: من باید با او حرف بزنم که چرا این کارها را کردند؟

می‌گویم: پدر! تبعاتش را خودت قبول می‌کنی؟ توهینی...فشار روحی...؟

می‌گوید: بله! یک سری مسائل باید برایم روشن شود.

می‌گویم: خودش گفت سر این قبری که گریه می‌کنی، مرده نیست؛ برو بساطت را جای دیگری پهن کن!

پدر می‌گوید: باشد؛ من باید حرف بزنم!

دیگر ادامه ندادم و بحثی هم نکردم.

پرینت سیم‌کارت همراهم را گرفتم و شماره‌هایش را درآوردم.

چه می‌خواهد بگوید یا بپرسد، نمی‌دانم؛ اما خوب می‌دانم که نه من بودم که درخواست طلاق دادم و نه فردی را که بر روی لجاجت خود اصرار دارد، می‌توان زورکی به زندگی برگرداند.

زندگی بعد از طلاق برای مرد

زندگی بعد از طلاق برای مرد بسیار جانکاه است؛ اما این جانکاهی شاید به اندازۀ یک زن دیده نشود. احساس مردان بعد از جدایی درست مانند فردی گرسنه است که باید تا مدتهای نامعلوم، این گرسنگی دردناک را تحمل کند و در خود بارها و بارها بشکند و دم نیاورد؛ چون او یک مرد است؛ آن هم یک مرد مفرد!