گرانی: کدام قانون؟
جمعه, ۷ دی ۱۳۹۷، ۰۳:۳۵ ب.ظ
یک کارگر در سازمانی که کار میکنم، دچار سانحه شد و به دستور دکتر، دوماه باید استراحت کند.
از هزینههای دواودرمان که بگذرم، با یکی از همکاران تصمیم گرفتیم کمی خرتوپرت و مایحتاج ضروری خانوادهاش را بخریم و طوری که غرورش خدشهدار نشود، یواشکی به یکی از اعضای خانوادهاش بدهیم که در خانه بگذارند.
قیمتها را ملاحظه کنید و توجه داشته باشید این قیمتها از فروشگاه تخفیفدار است به تاریخ دیماه سال 1397:
یک مایع دستشویی 3750 گرمی: 23622 تومان
روغن 1620گرمی: 13510 تومان
ماست کمچرب: 15105 تومان
900گرم لوبیا قرمز: 10965 تومان
900گرم لوبیا چیتی: 14280 تومان
900 گرم عدس: 8990 تومان
2بسته ماکارونی 700گرمی: 5580 تومان
900گرم گوشت چرخکردۀ مخلوط: 45300 تومان
2تا شیر نایلونی 900گرمی: 5440 تومان
پنیر 450گرمی: 7130 تومان
یک بسته ماکارونی: 2690 تومان
یک بسته سویا 700گرمی: 7300 تومان
یک روغن مایع خوراکی: 10939 تومان
یک عدد رب: 14990 تومان
یک بسته رطب: 17200تومان
عسل 1000گرمی: 27000تومان
یک کیسه برنج دانهبلند درجه1: 72900
مجموع پرداخت: 302941تومان
مجدد یادآور میشود که 57083تومان هم فروشگاه تخفیف داده است!
مقام مسئول پشت رادیو میفرماید: ... افزایش قیمت لبنیات غیرقانونی است...!
سؤال من از شما مقام مسئول و مدیر مملکت این است که: کدام قانون؟ اصلاً قانون کیلویی چقدر است؟
گران میکنید؛ یک میلیارد سود میبرید و بعدش 100میلیون هم جریمه میدهید: به جایی برمیخورد؟ اصلا سلامت مردم و جیب من کارگر چه اهمیتی دارد؟ کمبود کلسیم و بیماریهای ناشی از آن و شرمندگی من جلوی همسرم اصلاً برای کدام مسئول یا قانون مهم است؟ تازه خدا را شکر که بچه ندارم، وگرنه شرمندهاش بودم که چطور با حقوق 1میلیون و خوردهای باید کمی از نیازهایش را پاسخ بدهم؟
وقتی گرانی در قانون معنایی نداشته باشد، تبعاتش تمام جامعه و مردم را میگیرد:
اگر فرد بخواهد سالم کسب درآمد کند، به قیمت از هم پاشیده شدن خانوادهاش تمام میشود؛
اگر کارمند است، مجبور است از کارش بدزدد و یا خدای نخواسته به سمت شیرینی و رشوه رو آورد تا اموراتش بگذرد!
اگر مسافر اتوبوس واحد است، بلیط نمیزند و در اعتراض راننده هم خودش را بین جمعیت قایم میکند؛
اگر بازاری است، هر قیمتی که دلش بخواهد میفروشد و فرقی ندارد که دلار پایین است یا بالا.
ایرانیان خارج از کشور سرمایهای معادل 25000 میلیارد دلار دارند؛ حدود 5میلیون نفرند که 370هزار نفر از آنها، پروفسور، نخبه و کارشناس هستند؛ آیا در چنین اقتصاد و بازاری، میتوانیم انتظار داشته باشیم که آنها برگردند و به کشور خود خدمت کنند؟
یک پروفسور یا استاد دانشگاه، با کدام آرامش خاطر باید به تولید علم و پژوهش بپردازد؟
میتوانیم جلوی پسران و دختران ایرانی را بگیریم که مهاجرت نه! فرار نکنند؟ جوانانی که نه ازدواج کردهاند و نه امیدی به آینده دارند و خیلی از آنها در آستانۀ 30سالگی هستند و یا 30سال را هم تمام کردهاند و نومیدانه منتظر معجزه یا اتفاق خاصی هستند!
کدام قانون؟ واقعیت بدون تعارف این است که هر سال، وضعیت جیب مردم بدتر از قبل میشود و اصرار داریم بگوییم که همه چیز آرام است و مردم خوشحالند!
خیر جانم! مردم خوشحال نیستند.
واقعیت این است که میلیونها ایرانی، هر شب نگرانی و استرس فردا را دارند که جیبشان به خرجشان میخورد یا نه.
بگذارید جلوتر بیایم:
میلیونها ایرانی، هر سال شاهد بیارزشتر شدن پول و کاهش توان خرید خود هستند و نمیتوانند کاری کنند.
میلیونها جوان ایرانی، یا کار درستی ندارند و یا بیکارند و تا پساندازی با قرض و بدبختی میکنند، ناگهان چندسال به لطف مدیریت خوب برخی! عقب میافتند و معلوم نیست کی باید بتوانند زندگی خود را بسازند.
کدام قانون، گرانی و عمر رفتۀ میلیونها ایرانی را که ناشی از سوءمدیریت برخیهاست، جبران میکند؟