اول خواستم کلی توضیحات بدهم اما دیدم مخاطب حوصله و فرصت زیادی ندارد و میخواهد عصارۀ مطلب را بخواند.
از طرف دیگر باید تا میشود، خلاصه و مفید گفت و از اضافهگویی خودداری کرد.
منظور من از بیان اینکه "طلبه باید طلبگی کند." این بود و هست که یک طلبه نباید در مسیرهایی که معنویتش را آسیب میزند، حرکت کند و یا حتی به آن نزدیک شود.
لباس طلبگی خیلی خیلی لباس مقدسی است و متأسفانه امروزه در بین تودههای مردم به اعتقاد بنده، آن جایگاه سالهای دور را ندارد؛ منظورم از سالهای دور، زمانهای قاجاریه و قبل از انقلاب است که جایگاه طلبه و روحانی با امروز بسیار متفاوت بود.
این به هیچ وجه از ضعف جمهوری اسلامی ایران و یا دین نیست؛ به هیچ عنوان! بلکه ضعف و کاستیهای افرادی است که در لباس طلبگی بودند و هستند که برخیشان به اعتقاد من نباید اصلاً نزدیک طلبگی میشدند!
طلبه باید طوری باشد که دافعه نداشته باشد.
طلبگی کردن به اعتقاد من یعنی اینکه یک طلبه حرفی بزند و کاری کند که به دغدغه و درد مردم امروز پاسخ بدهد و زخمی را التیام دهد؛
وگرنه حرف زدن را که همه بلد هستند!
احکام دین گفتن خیلی هم عالیست، اما نباید در تریبون و منبرهای عمومی قابل توجه و حتی هیأتهای کوچک، یک طلبه بیاید مسألۀ شرعی بگوید که مثلاً خون داخل لثه اگر در هنگام نماز قورت داده شود، حکم نماز چیست! طلبه نباید واجبات را فراموش و به مستحبات بپردازد.
آسیب بزرگ طلبگی امروز، "حرف زدن صرف" است که مسألهای را حل نمیکند و فقط باعث دوری و نااُمیدی بیشتر مردم علاقهمند به لباس روحانیت میگردد.
طلبهها و روحانیهای بزرگ تاریخ را ببینیم که چه کردند؟ چگونه زندگی نمودند و با چه وسیله و ابزاری، به دردهای مردم التیام بخشیدند؟
فکر میکنم در این همین حد کافی باشد.
شاید بعدها بازهم در این باره نوشتم.