با این فامیل صلۀ رحم کنم؟

سؤالی برای استاد بزرگواری فرستادم که دوست داشتم شما هم به من همفکری بدهید:

شیطان دست از سر ما برنمی‌دارد!

گاهی اوقات شیطان را با تمام وجود حس می‌کنم و باور که می‌خواهد ما انسان‌ها را به هر نحوی که شده، از یاد خدا و معنویت دور کند.

وقتی حتی در چک کردن یک ایمیل ساده هم ما را با زیبایی‌های طبیعی یک زن به خود مشغول می‌کند، چگونه انتظار داریم نبرد با این دشمن همیشگی انسان راحت باشد؟

یکی از دوستان می‌گفت: زمانی که مجرد بودم، خیلی از پرده‌ها در جلوی چشمم نبود و انگار به خدا نزدیک بودم، اما بعد از ازدواج و چشیدن مزۀ زن! انگار از خدا دورتر شده‌ام.

البته من هم به او گفتم: ازدواج کردن و با همسر بودن برکاتی دارد که ان‌شالله جبران می‌کند این ها.

عید غدیر بدون کلیشه

روزۀ عید غدیر برابر با روزۀ تمام عمری هست که از خدا می‌گیریم! یکی از نکات جالبی که دربارۀ این روز عزیز خوندم، همین عبارت بود که تصمیم گرفتم به جای پیامک‌های آبکی برای دوستان بفرستم که دو فایده داشت: هم یک مطلب را آموزش دادم(و یا شاید یادآوری!) و هم پیامکم را دارای ارزش بیشتری نسبت به پیامک‌های از قبل آماده کردم.

کار دیگری که کردم، این بود که امروز را روزه بگیرم و خود به پیامکم عمل کرده باشم! ثواب این روزه را هم هدیه به محضر پیامبر عزیزم حضرت محمد(ص) و مولای متقیان، امیر مؤمنان حضرت علی علیه‌السّلام می‌نمایم و امیدوارم کمی از حق مولایمان علی(ع) را که بر گردن دارم، ادا کرده باشم. عیدتان مبارک.

پنج پست پربازدید وبلاگ "مرد مفرد" در مرداد ماه

1. سرآغاز

2. وبلاگ نویسی حرفه ای

3. وبلاگ نویسی هدفمند و نکاتی مهم

4. سهم ایران از دریاچه خزر

5. خنداننده شو و عفت زنانمان

زندگی بعد از طلاق برای مرد

زندگی بعد از طلاق برای مرد بسیار جانکاه است؛ اما این جانکاهی شاید به اندازۀ یک زن دیده نشود. احساس مردان بعد از جدایی درست مانند فردی گرسنه است که باید تا مدتهای نامعلوم، این گرسنگی دردناک را تحمل کند و در خود بارها و بارها بشکند و دم نیاورد؛ چون او یک مرد است؛ آن هم یک مرد مفرد!

مطالبه گری اجتماعی در فضای مجازی

در باب انتقاد یکی از دوستان وبلاگ‌نویس به نوشتن مشکلات و نقد برخی‌ها:

دوست گرامی. من فلسفه نمی‌بافم و ساده و روان می‌نویسم.

اول اینکه اگر در جامعه‌ای امربه‌معروف رها بشه، آن جامعه نابود و هلاک است!

دوم این‌که این وقتی یک مطلب در موتورهای جستجو دارای محتوا شود، همین محتواها می‌شود خوراک و سوژۀ خبرنگاران و نویسندگان رسانه‌ها و جراید.

و این یعنی توسعه و رشد فکری، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و...خلاصه همه چیز جامعه.

خیلی از توضیحات دیگر را هم می‌توانم ارائه بدهم در رد فرمایش شما؛ اما به همین دو مورد بسنده می‌کنم؛

حال خود تصمیم بگیرید که راهکارتان چگونه است.

خنداننده شو و عفت زنانمان

دختر جوان هجده سالش هست؛ یا بیست سال؛ یا کمی بالا و پایین...! چه فرقی می‌کند؟ می‌آید در برنامۀ خنداننده‌شوی جناب رامبدخان جوان؛ هزار اداواطوار از خودش درمی‌آورد تا ببیند می‌تواند نمره و امتیازی از مردم بگیرد یا نه! می‌تواند خنده‌ای بر لب مردم بیاورد یا نه؟ تازه این مقابل صحنه هست. پشت این صحنه شاید یک مربی مرد هم باید ساعت‌ها با این دختر جوان کار بکند تا بتواند در آن چند لحظه، همه‌چیزش را بیرون بریزد! غصه ندارد این مسائل؟