مرد مفرد

دغدغه‌های یک بسیجی واقعی

مرد مفرد

دغدغه‌های یک بسیجی واقعی

۳۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

پنج‌شنبه رفتم و ریز مکالمه‌ام را گرفتم تا شماره‌های جدید همسر سابق را به پدر بدهم.
پدر ول‌کن قضیه نیست و شاید هنوز باور نکرده این طلاق را.
می‌گوید: من باید با او حرف بزنم که چرا این کارها را کردند؟
می‌گویم: پدر! تبعاتش را خودت قبول می‌کنی؟ توهینی...فشار روحی...؟
می‌گوید: بله! یک سری مسائل باید برایم روشن شود.
می‌گویم: خودش گفت سر این قبری که گریه می‌کنی، مرده نیست؛ برو بساطت را جای دیگری پهن کن!
پدر می‌گوید: باشد؛ من باید حرف بزنم!

دیگر ادامه ندادم و بحثی هم نکردم.
پرینت سیم‌کارت همراهم را گرفتم و شماره‌هایش را درآوردم.
چه می‌خواهد بگوید یا بپرسد، نمی‌دانم؛ اما خوب می‌دانم که نه من بودم که درخواست طلاق دادم و نه فردی را که بر روی لجاجت خود اصرار دارد، می‌توان زورکی به زندگی برگرداند.
  • مرد مُفرد
یکی از دوستان وبلاگ‌نویس روی پست "عکس‌نوشت" پیام گذاشته بود با این مضمون که: توشه‌ای برای آخرت ندارم!
نوشتم: خوب توشه‌ای بسازید!
یکی از این توشه جمع کردن‌ها، یاد و احترام به امام زمانمان هست.
  • مرد مُفرد
به سال‌های جوانیش فکر می‌کند؛ به مسیری که تا به امروز طی کرده...و به مسیری که در پیش رو دارد.
نمی‌دانم! شاید به دستانش نگاه می‌کند و می‌گوید من همان آدم هفتاد سال پیش هستم، فقط کمی پیر شده‌ام! روحم همان هست که بود؛ فقط شاید دارم به خدا نزدیک‌تر می‌شوم.
شاید به فرصت‌هایی که از دست داد و یا از آنها استفاده کرد، فکر می‌کند؛
شاید هم به فرزندانی که با همه زحمت‌هایی که برایشان کشید، از او دور هستند: به خاطر بی‌عاطفگی و یا جبر روزگار چه فرقی می‌کند؟ دلش تنگ فرزندانش است.
شاید هم به عشق اول و آخر زندگیش می‌اندیشد که دیگر کنارش نیست و تنها دلخوشیش، شب‌های جمعه‌ای است که به کنار مزارش می‌رود و کمی آرام می‌گیرد.
هر چه به چهرۀ این پیرمرد نگاه می‌کنم، حس احترامم بیشتر و بیشتر می‌شود.
انگار با چشمان و آن عینکش فریاد می‌زند: قدر جوانی و زندگی را بدان که چون برود، دیگر برنمی‌گردد!
راستی! انگار آهسته در گوشم نجوا می‌کند که: فلانی! برای سفر طولانی توشه‌ای جمع کرده‌ای؟

عکس نوشت
  • مرد مُفرد
هر کدام از ما پیشرفت را به گونه‌ای قبول داریم و تعریف می‌کنیم. عزیزی می‌گفت: همۀ ما سن‌وسالی داریم: یکی 20سال سن دارد و یکی 30سال و دیگری بیشتر؛
هر کدام بیاییم خودمان را با پنج سال پیش خود مقایسه کنیم و ببینیم آیا نمازخواندمان نسبت به پنج سال پیش عوض شده؟ تغییر کرده؟ بهتر شده یا بدتر؟ اگر بهتر شده، قطعاً پیشرفت داشته‌ایم.

شهدا

توضیح عکس: این عکس پایان انتظار پدر شهید را بعد از 35سال که دیدم؛ به این فکر می‌کردم که چطور شکستن دل و دلتنگی این پدر را با مشاهدۀ پیشرفت پسرش در رسیدن به خدا بتوانم جمع کنم؛ آیا شما می‌توانید؟
همۀ ما به شهدا مدیون هستیم. یادشان را در وبلاگ‌های خود فراموش نکنیم.
  • مرد مُفرد
کتاب بسیار پرمحتوا که مرا به خود جذب کرد و تا آخرش خواندم. کتابی سبک به قطع جیبی، اما سنگین به لحاظ محتوا.
توصیه می‌کنم بخوانید و لذت ببرید.

هنر رضایت از زندگی
  • مرد مُفرد
چه زمانی حس می‌کنید به مأموریت خودتان در این دنیا عمل کردید و راحت از این دنیا می‌روید؟

خوشبختی و عاقبت بخیری
  • مرد مُفرد
زمزمه‌هایی برای ترمیم حقوق و دستمزد شنیده می‌شود و رقمی معادل 5% ! پیشنهاد شده است.
  • مرد مُفرد
مرد مفرد

در دایره ٔ ملک تویی نقطه ٔ مفرد
ره نیست در این دایره همتا و قرین را

عاشق نوشتن هستم؛
یک بلاگفایی سابق!
با بیش از 20سال تجربه!!
اینجانی مکانی است که دغدغه‌هایم و آنچه را که احساس می‌کنم شاید برای دیگران مفید باشد، ماندگار می‌کنم.
از توجهتان متشکرم.